سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رازهای جالب وضو از نظر علمی و پزشکی

وضو، یعنی شستن صورت و دو دست و مسح سر و پا با شرایط خاص

درباره فواید بهداشتی وضو نیز نوشته اند: پیش گیری از ابتلا به بیماری های گوارشی که به دلیل آلودگی دست ها عارض می شوند. مهم ترین این بیماری ها، بیماری های عفونی (مثل وبا، تیفوئید، التهابات معوی[معدوی]، مسمومیت های غذایی) معروفند.

حکمت های وضو

یکی از اعمال واجب عبادی، نماز است و مقدمه آن وضو. وضو، یعنی شستن صورت و دو دست و مسح پا با شرایط خاص که خود نوعی عبادت محسوب می شود؛ عبادتی که از سویی موجب تقرب انسان به خدا و کمال معنوی وی می شود و از سوی دیگر از نظر بهداشتی و درمانی اثرات مفیدی بر محیط اجتماعی و فردی زندگی افراد دارد.

خداوند در قرآن نسبت به عمل عبادی وضو می فرماید: «یا أَیّهَا الَّذِینَ آمَنواْ إِذَا قمْتمْ إِلَى الصَّلاهِ فاغْسِلواْ وجوهَکمْ وَأَیْدِیَکمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحواْ بِرووسِکمْ وَأَرْجلَکمْ إِلَى الْکَعْبَینِ»؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [هر دو پا] مسح کنید».(1)

وضو همانند دیگر اعمال عبادی تعیین شده در اسلام دارای فلسفه و حکمت های معنوی، علمی و بهداشتی است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم.

حکمت های وضو در روایات

در حدیثی از امام رضا (علیه السلام) درباره حکمت وضو آمده است: «برای این است که بنده در مقابل پروردگار خود پاکیزه باشد و قابل مذاکره و مکالمه گردد و اطاعت امر مولی نموده، از کثافات و نجاسات محترز و پاک گردد و کسالت تن او بر طرف شود و خواب از چشم او بیرون رود؛ تا این مطلب به پاکی قلب او در مقابل عظمت خالق منتهی شود و سبب وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها، آن است که این اعضا در نماز بیشتر به کار می آید؛ زیرا نمازگزار با صورت، سجده و خضوع می کند و با دست خود حاجات خویش را عرضه می کند و با سر خویش در حالت نماز رو به قبله می نماید و با پاهایش، قیام و قعود نماز را انجام می دهد.»(2)

 

در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز درباره حکمت های وضو آمده است: «وضو گرفتن، یعنی شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها؛ شستن صورت، یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شستشو می کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم. شستن دست ها در وضو یعنی خدایا از گناه دست شستم و گناهانی را که با دستم مرتکب شده ام، با شستن دست، آن را تطهیر می کنم.

مسح سر در وضو، یعنی خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پروراندم، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می افکنم. مسح پا، یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم. اگر کسی بخواهد نام مبارک حق تعالی را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند. مگر می شود با دهان ناشسته، انسان نام خدا را ببرد؟ باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید».(3)

حکمت های وضو از نظر پزشکی

نظام مند کردن نظافت شخصی

برخی از پزشکان معتقدند: شاید بتوان گفت نظافت و پاکیزگی نزد برخی افراد مسئله ای ذوقی و شخصی است و یا به وضع اقتصادی فرد یا دولت بستگی داشته باشد. اما در قرآن، نظافت امری است تحت نظام و ضابطه؛ به طوری که فرد مسلمان خود را ملزم می داند به عنوان یک واجب شرعی آن را در هر حال و به طور مستمر رعایت کند.(4)

 

آثار وضو در بهداشت انسان

برخی پزشکان معتقدند: اگر دست آوردهای علمی جدید را درباره بهداشت پوست مورد مطالعه قرار دهیم، به عمق اهمیت تشریع وضو و طهارت در قرآن پی خواهیم برد. بهداشت پوست در درجه اول بر نظافت و شستشوی بدن به ویژه قسمت های باز آن متمرکز است. نظافت مستمر پوست برای باز ماندن سوراخ های غدد عرقی و چربی، امری حیاتی است؛ به طوری که لازم می شود هر فرد روزانه حداقل سه بار دست و صورت و گردن خود را بشوید.(5)

درباره فواید بهداشتی وضو نیز نوشته اند: پیش گیری از ابتلا به بیماری های گوارشی که به دلیل آلودگی دست ها عارض می شوند. مهم ترین این بیماری ها، بیماری های عفونی (مثل وبا، تیفوئید، التهابات معوی[معدوی]، مسمومیت های غذایی) معروفند. ثأثیر مثبت بر فعالیت دستگاه گردش خون و نشاط یافتن شخص به دلیل تحریک اعصاب و ماساژ اعضای بدن، زدودن آلودگی های بدن و فراهم شدن شرایط مساعد برای فعالیت پوست.(6)

یکی از صاحب نظران می نویسد: وضوی اسلامی عیناً همان خاصیت ماساژ(ماساژ سوئدی که همان مالش بدن است و تمام اعصاب را به کار می اندازد) را به نحو اتم حاوی می باشد؛ زیرا وقتی روی سطح اعضای وضو آب سرد رسید و محل آن سرد شد، قهرا جریان خون به آن سمت شدت می یابد تا درجه 37 از حرارت طبیعی بدن را حفظ کرده و حرارت از دست رفته اعضای وضو را به حال طبیعی برساند. دستگاه گردش خون به فعالیت سریع مشغول می شود و در نتیجه نشاط و سلامتی و تعدیل در دستگاه دوران خون که مهم ترین جهازات بدن است، به وجود آید و بهداشت بدن را تأمین می نماید.(7)

بهداشت روانی

تجربه نشان داده است و از نظر علمی نیز ثابت شده که وضو باعث طهارت و نورانیت باطن انسان می شود و با ایجاد حالتی معنوی در انسان سبب نشاط و شادابی روح می گردد و چون با قصد قربت و برای خدا انجام می شود، اثر تربیتی دارد؛ هم چنین تماس آب با پوست بدن در تعادل اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک موثر است.

بهداشت گوارشی

عوامل عفونی مختلف اعم از باکتری، ویروس و انگل ها می توانند باعث ابتلای انسان به انواع بیماری های گوارشی شوند. یکی از راه های مهم بسیاری از بیماری های عفونی، مدفوعی دهانی است که به عبارتی ساده، عوامل عفونی و آلودگی ها پس از اجابت مزاج، روی دست باقی مانده و از طریق غذا خوردن وارد بدن شده و ایجاد بیماری می کنند.

 

بنابراین جهت پیش گیری از ابتلا به بسیاری از بیماری های گوارشی ضروری است دست و صورت انسان که غالباً در معرض آلودگی ها و میکروب های مختلف می باشند، در روز به واسطه وضو چند بار شسته شوند.

امروزه در تمام ممالک یکی از اولین اصول بهداشتی که جهت مقابله با عفونت های گوارشی به افراد آموزش داده می شود، نظافت دست ها پس از اجابت مزاج و قبل از غذا خوردن است که مقارن شدن اوقات نماز با وعده های معمولی غذایی (صبح، ظهر، شب) و یا سحر و افطار در ماه مبارک رمضان، سبب می شود شخص نمازگزار موقع وضو گرفتن دست ها را شسته و هر گونه عامل بیماری زا را از دست های خود دور سازد و راه ورود میکروب ها را قطع کند.

وضو از نظر فیزیولوژی سیستم عصبی

طبق کشفیات جدید در نوروفیزیولوژی (فیزیولوژی سیستم عصبی)، تحرکات حسی میزان هوشیاری انسان را بالاتر برده و خواب آلودگی، کسالت و گیجی را از بین می برد. به عنوان مثال، شخصی را که در خواب عمیق به سر می برد، می توان با صدا زدن یا تکان دادن بیدار نمود. از طرفی هر چه پیام های حسی بیشتری به مغز ارسال گردد، اثر هوشیارکنندگی آن بالاتر می رود و به عبارت ساده تر هرچه سطح بیشتری از قشر مغز تحریک شود، هوشیاری بیشتر و قدرت توجه و تمرکز انسان افزایش می یابد.

نواحی حسی برای دست و قسمت های دهان و اطراف آن بسیار گسترده است، در حالی که نواحی قشری برای دریافت حس های تنه و پشت، کم می باشد. هنگام وضو، با تحریک داخل دهان، صورت، ساعدها، کف دست، جلوی سر و روی پاها، قسمت اعظم قشر حسی نیز تحریک شده و سطح هوشیاری بالا می رود؛ در حالی که چیزی فقط حدود 20 درصد از سطح بدن مرطوب شده است و اگر شخص به جای وضو، کل بدن خود(یعنی 5 برابر مساحت وضو) را می شست، چیز زیادی برای تحریک ناشی از وضو افزوده نمی شد؛ به عبارت دیگر اگر برنامه وضوی فعلی نبود و مناطق دیگری از بدن شسته می شد، چنین اثری به دست نمی آمد.(8)

=========================

پی نوشت:

1. مائده: 6.

2. صدوق، علل الشرایع، ص 279.

3. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 202.

4. ر.ک: رضایی اصفهانی، اعجازها و شگفتی های علمی قرآن، ص 235.

5. دکتر عبدالحمید دیاب، طب در قرآن، ترجمه علی چراغی، ص 130.

6. همان، ص 129 128.

7. اعجازها و شگفتی های علمی قرآن، ص 236.

8. ر.ک: مجله دانشگاه علوم پزشکی قم، دوره پنجم، شماره سوم، پاییز 90، مقاله “اسرار علمی وضو از دیدگاه پزشکی و بهداشتی”.






تاریخ : چهارشنبه 94/8/13 | 5:9 عصر | نویسنده : علی فاضلی | نظرات ()

 

رابطه قوی نماز شب و افزایش روزی            

امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: نماز شب روزی انسان را زیاد و قرض را ادا می‌کند.

انسان در این دنیا همواره با حوادث تلخ وشیرینی دست و پنجه نرم می کند که هریک به نوبه خود می تواند فراز و نشیب های فراوانی را در جاده ی زندگی پیش روی او قرار دهد.

در این میان آنچه نمی توان نادیده گرفت آن است که آدمی با توجّه به ساختاری که دارد در برخورد با این حوادث به تنهایی نمی تواند آرامش و ثبات روحی خود را حفظ نماید، و لذا ما می بینیم که بسیاری از انسان ها در پیچ و خم زندگی، خود را آسیب پذیر نشان داده و پس از مدتی ضربه های بسیار سنگین و طاقت فرسایی را از نظر روانی متحمل می شوند،که این امر به قدری واضح و روشن است که هر گاه به نوای دل آنها گوش جان فرا دهیم، خستگی روحی و فرسودگی باطنی را به خوبی در وجودشان احساس خواهیم کرد.

خالق بی همتا که بر اوضاع جهان هستی و موجودات آن تسلّط و اشراف کامل دارد از این موضوع با خبر بوده و به منظور حل مشکل، نسخه ای شفابخش را به او تجویز نموده، تا در سایه ی عمل به آن بتواند به طور معجزه آسا دردهای روحی و باطنی خود را درمان کند، و از این طریق یک زندگی شیرین و لذّت بخشی را در این دنیا تجربه نماید.

آن نسخه شفابخش که همچون آبی بر آتش، می تواند شعله های آتش درون را خاموش نماید، عمل بسیار ارزشمند تهجّد و شب زنده داری است.

یگانه معبود حقیقی عالم در کلام زیبا و نورانی خویش خطاب به رسول گرامی اسلام می فرماید: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»:1

و پاسى از شب را بیدار باش و تهجّد و عبادت کن، و این وظیفه ‏اى افزون براى توست، باشد که پروردگارت تو را به مقامى محمود و پسندیده برانگیزد.

آنچه در توضیح سخن گهربار خالق متعال می توان گفت آن است که: اگر چه خطاب این آیه متوجّه ی پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) است اما این امر بدین معنا نیست که نماز شب یک عمل اختصاصی برای شخص پیامبر عزیز اسلام است، به گونه ای که سایرین نسبت به این عمل نورانی دستور و سفارشی نداشته باشند، زیرا مطابق آیات دیگر قرآن کریم و نیز روایات معتبر، شب زنده داری و خواندن نماز شب یکی از صفات نیکو و مثبت مومنین حقیقی به حساب آمده است، که این خود بیانگر ترغیب و تشویق عمومی است تا همگان با ذوق و شوق نسبت به این کردار شایسته اهتمام ورزیده و از تعلّل و سستی در این باره به طور جدّ پرهیز کنند.

به عنوان نمونه در سوره ی مبارکه فرقان وقتی سخن از بندگان خاص خداوند به میان می آید خالق متعال شب زنده داری و نماز شب را یکی از ویژگی های آنها برشمرده و در این باره می فرماید: «وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً »2:

آنها کسانى هستند که شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قیام مى‏کنند.

از میان روایات نیز می توان به این روایت اشاره نمود که در آن پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) می فرماید: «خیرکم من اطاب الکلام و اطعم الطعام و صلى باللیل و الناس نیام»3:

بهترین شما کسانى هستند که در سخن گفتن مودبند، گرسنگان را سیر مى ‏کنند، و در شب در آن هنگام که مردم خوابند نماز مى‏خوانند.

یا در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) در یک کلام زیبا و دلنشین می فرماید: «ثلاثة هن فخر المومن و زینة فى الدنیا و الآخرة، الصلاة فى آخر اللیل و یأسه مما فى ایدى الناس و ولایة الامام من آل محمد»4:

سه چیز است که افتخار مومن و زینت او در دنیا و آخرت است: نماز در آخر شب، و بى اعتنایى به آنچه در دست مردم است، و ولایت امام از اهل بیت پیامبر «صلی الله علیه وآله» .

بنابراین شب زنده داری و نماز شب یکی از برترین اعمال نیک و شایسته است که همگان نسبت به آن ترغیب و تشویق شده اند، حال که چنین است همه باید بکوشیم که سفارش الهی را نصب العین خود نموده و با تأسی به انبیای الهی و بالأخص رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) و خاندان پاک و مطهّر ایشان کمر همّت را محکم کنیم، و با پشت پا زدن به سستی و تنبلی، سحرگاهان دل و جان از بستر گرم و نرم بریده، و به جای سر به بالش گذاشتن، سر بر مهر بندگی نهاده، و پاسی از شب را به محفل اُنس و دلدادگی به خالق هستی _ که معشوق حقیقی ما به شمار می آید- اختصاص دهیم.

 

نماز شب روزی را زیاد می کند!

نکته ی بسیار مهم پیرامون نماز شب و شب زنده داری، توجّه به آثار و برکات بسیار سودمندی است که بر این عمل ارزشمند مترتب می شود، که هر یک به نوبه ی خود می تواند ارزشی فوق حدّ تصوّر را برای ما به همرا ه داشته باشد. که ما در ادامه به ذکر یکی از آنها می پردازیم به امید آنکه با قلم ناتوان خویش بتوانیم قطره ای از دریای آثار و فواید بیشمار نماز شب را در قالب سخن به تصویر بکشیم.

بر اساس روایات معتبر یکی از مهمترین آثار سودمند نماز شب گشایش و وسعتی است که در زمینه ی رزق و روزی برای انسان حاصل می شود و ما در اینجا به ذکر پاره ای از آنها می پردازیم.

در روایتی ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت امام صادق (علیه السلام) در این باره فرموده است: «صَلَاةُ اللَّیْلِ تَجْلِبُ الرِّزْق»5:‏

 

نماز شب روزی را جلب می کند.

در روایتی دیگر از آن حضرت چنین می خوانیم که حضرت فرمود: تُدِرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِی الدَّیْن6‏:

نماز شب روزی انسان را زیاد و قرض را ادا می کند.

پرسش مهمّی که پیرامون کلام زیبای امام صادق (علیه السلام) مطرح می شود این است که چگونه نماز شب باعث گشایش و وسعت رزق و روزی می شود؟! چه ارتباطی میان نماز شب و گشایش روزی وجود دارد بگونه ای که می توان بوسیله ی آن دری تازه و نو از رزق و روزی را به روی خود گشوده و از انواع نعمت های الهی بهره مند شد؟!

آنچه در پاسخ به این پرسش مهمّ و اساسی می توان گفت آن است که: مطابق روایات فراوانی که در زمینه ی رزق و روزی وجود دارد، بزرگترین مانع بر سر راه نزول برکات مادی و معنوی از ناحیه ی حضرت حق، ارتکاب گناه و اقدام به کارهای ناشایست است. این گناه است که میان ما و خداوند مهربان فاصله ایجاد نموده، و با افکندن پرده ی ظلمت و تاریکی بر صفحه دل، سدّی بسیار عظیم را بر سر راه خوشبختی و سعادت انسان قرار می دهد.

بنابراین ارتباط نزدیک و تنگاتنگی میان گناه و کم شدن روزی وجود دارد، حال اگر انسان در اثر غفلت و فراموشی یاد خدا در دام گناه و معصیت گرفتار شد باید مانع ایجاد شده را از سر راه بردارد تا در نتیجه بتواند مرغ دل را به آسمان رحمت الهی پرواز داده و از سرچشمه ی فیض جوشان خالق هستی کام وجود خود را سیراب نماید.

در آموزه های دینی ما برای برداشتن این مانع راه های بسیار مناسب و کارآمدی وجود دارد که در این میان می توان به نقش مهمّ و تأثیرگذار نماز شب اشاره نمود.

در روایتی امام صادق (علیه السلام) در ذیل این آیه شریفه «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»: همانا نیکی ها بدی ها را از بین می برد. می فرماید: «صَلَاةُ اللَّیْلِ تَذْهَبُ بِذُنُوبِ النَّهَار»7: نماز شب گناهانی را که در روز انجام گرفته است از بین می برد.‏

با توجّه به فرمایش امام صادق (علیه السلام) می توان گفت: نماز شب همچون باران رحمت می تواند لکه های تاریک گناه را از مملکت باطن پاک نموده و با این اقدام معنوی خانه قلب را با عطر پاکی و پیراستگی عطر آگین نماید.

خالق هستی در کلام نورانی خویش این حقیقت را به این صورت بیان می کند که:« وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»8:

و اگر مردمى که در شهرها و آبادیها زندگى می کنند ایمان آورده و تقوا پیشه کنند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى‏گشاییم.

 کلاس نماز شب را پایین نیاوریم!

نکته ی بسیار مهمّ در مورد نماز شب آن است که اگر چه خداوند مهربان بنده ی سحرخیز و شب زنده دار خویش را از رزق و روزی مادی و دنیوی بی نصیب نمی گذارد، اما این نکته را نباید نادیده گرفت که، بزرگترین هدیه ای که از جانب خداوند به بنده می رسد، رزق معنوی است. رزقی که به وسیله ی آن، محفل اُنس و دوستی با خالق هستی برقرار شده، و بند بند وجود آدمی را به دریای محبّت الهی پیوند می زند و دریای بیکرانی که کویر جان انسان را از آب زلال خود براحتی سیراب می سازد.

بنابراین به نماز شب نباید صرفاً نگاه مادی داشت، و کلاس آن را در این حدّ پایین آورد که به وسیله ی آن از خالق متعال، خانه وسیع، ماشین گرانقیمت، پول هنگفت، و سایر امور دنیوی را _که همگی در معرض زوال و نابودی است_ مطالبه نماییم، چرا که چنین نگرشی نسبت به نماز شب، یک نگاه سطحی و بچه گانه است، که به هیچ وجه در شأن این عمل ارزشمند ملکوتی نمی باشد.

در حقیقت کسی که توفیق نماز شب را پیدا کرده، از ناحیه ی خداوند بی همتا بالاترین رزق را دریافت نموده است، رزقی که هیچ یک از امور مادی و دنیوی، توانایی برابری با آن را ندارد، که اگر ما در این باره به کلمات حضرات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) مراجعه نماییم به خوبی به این حقیقت خواهیم رسید.

ارزش نماز شب به اندازه ای است که عزیز ترین شخصیت عالم وجود رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) به آن اهتمام ویژه داشته و در مقام ارزش گذاری پیرامون نماز شب می فرماید: «الرَّکْعَتَانِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا»9:

دو رکعت از نماز شب که در دل شب خوانده می شود نزد من از دنیا و تمام آنچه در آن است محبوب تر می باشد.

چنان چه ملاحظه فرمودید: شدّت علاقه ی رسول خدا به نماز شب در حدّی است که اگر تمام دنیا را هم به او بدهند حاضر نمی شود حتی دو رکعت از آن را از دست بدهد.

آن پیامبر رحمت با اینکه می داند امیرالمومنین علی (علیه السلام) هیچ گاه نماز شبش را ترک نمی کند، اما با این وجود به دلیل اهمیت والای نماز شب در یکی از وصیّت های خویش خطاب به امیرالمومنین این چنین سفارش می کند که: «و علیک بصلاة اللیل، و علیک بصلاة اللیل، و علیک بصلاة اللیل!»10:

بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب بر تو باد به نماز شب!

پی نوشت ها:

1- سوره اسرا ،آیه 79

2-سوره فرقان،آیه 64

3-بحار الأنوار ،ج‏71،383،باب 23

4-بحار الأنوار، ج‏84،140، باب 6

5- بحار الأنوار،ج‏84،150، باب 6

6- همان،ص153

7- همان، ص154

8-سوره اعراف،آیه96

9- همان،ص148

10- وسائل الشیعة ،ج‏8، ص 162

 






تاریخ : شنبه 94/5/3 | 8:50 عصر | نویسنده : علی فاضلی | نظرات ()

 

دعای امام رضــــا(ع) برای ظهور امام زمان(عج)

امام علیّ‌بن موسی الرضا(ع)، در یکی از بهترین لحظات نیایش خود، یعنی قنوت نماز ظهر جمعه، سرود بی‌قراری و انتظار سر می‌دهند و برای فرج و ظهور آن بزرگوار این‌گونه دعا می‌کنند:

«اَللّهُمَّ اَصْلِحْ عَبْدَ کَ وَ خَلیفَتَکَ، بِما اَصْلَحْتَ بِهِ اَنْبِیائَکَ وَ رُسُلَکَ، وَ حُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ، وَ اَیِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْ عِنْدِکَ، وَ اسْلُکْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً، یَحْفَظُونَهُ مِنْ کُلِّ سُوءٍ،وَ اَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ اَمْناً، یَعْبُدُکَ لا یُشْرِکُ بِکَ شَیْئاً، وَ لاتَجْعَلْ لِاَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ عَلی وَ لِیِّکَ سُلْطاناً، وَ ائْذَنْ لَهُ فی جِهادِ عَدُوّ ِکَ وَعَدُوِّه، وَ اجْعَلْنی مِن اَنْصارِهِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شیْ ءٍ قَدیر؛1

بارالها! کار ظهور بنده شایسته و خلیفه راستینت (امام مهدی(عج)) را اصلاح فرما؛ همان‌گونه که کار پیامبر و فرستادگانت را اصلاح نمودی و از فرشتگانت، نگاهبانانی بر او بگمار و از سوی خویش، با روح القدس او را یاری

و پشتیبانی فرما. دیده‌بانانی از پیش‌رو و پشت سر همراه وی گردان تا از هر بدی، نگاهش دارند. ترس و هراس او را به امن و امان دگرگون ساز، که او تو را می‌پرستد و هیچ چیز را همتا و همانند تو نمی‌داند، پس برای هیچ‌یک از آفریدگانت، برتری و چیرگی نسبت به ولیّ خودت قرار مده و او را در جهاد با دشمنت و دشمنش اجازت فرما و مرا از یاران او به شمار آور! که همانا تو بر هر کاری توانایی.»

با توجّه به مضــامین زیبای فوق، روشــن می‌گردد که چگونه امـام هشتم(ع) عــالی‌ترین و بلندترین زمزمه‌های محبّت را با سوز و از سر شوق در این مناجات کوتاه بر زبان جاری می‌سازند که هم محبوب خود را معرفی می‌نمایند و هم آرزوی سلامتی و ظهور او را دارند و از خدا می‌خواهند تا بیعت هیچ ستمگری بر گردن آن حضرت نباشد. آنگاه برای جهاد در رکاب او اعلام آمادگی می‌کنند تا بدین وسیله، ارتباط معنوی و عاطفی خود را به آن بزرگوار ابراز فرمایند.2

 

 

پی‌نوشت‌ها:

1. «بحارالأنوار»، ج89؛ «مصاح المتهجد»، ص 367؛ «جمال السبوع»، ص413.

2. «آفتاب در نگاه خورشید»، ص 21.

 






تاریخ : جمعه 94/1/28 | 7:10 عصر | نویسنده : علی فاضلی | نظرات ()

 

راز طول عمر امام زمان(عج) به روایت حجت‌الاسلام قرائتی

اگر یک روزنامه‏ خارجى گفته باشد که یک ماهى در اقیانوس پیدا شده است که 3 میلیون سال عمر دارد، مردم فوراً باور می‌کنند، اما اگر 150 حدیث داشته باشیم که امام زمان(عج) زنده است و 1300 سال عمر دارد، مى‏‌گوید: از نظر علمى نمى‌‏شود!

حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز در ذیل آیه 14 سوره عنکبوت درباره طول عمر امام زمان(عج) می‌نویسد:

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ»­

و به راستى نوح را به سوى قومش فرستادیم، پس در میان آنان هزار سال، به استثناى پنجاه سال، درنگ کرد-ولى جز اندکى از مردم به سخن او گوش ندادند- پس طوفان (قهر خداوند) آنان را در حالى ­که ستمگر بودند، فرا گرفت.

نکته‌ها:

1. قرآن، با بیان عمر طولانى انسان­‌های گذشته، آن را امری ممکن و شدنی خوانده است.«أَلْفَ سَنَةٍ»

2. تنها پیامبرى که مدت رسالتش در قرآن بیان شده، حضرت نوح(ع) است، البته 950 سال، مدت رسالت آن حضرت تا زمان طوفان است، اما مدت پیامبری ایشان پس از طوفان و سال­‌های عمرش بیان نشده است.

3. عمر طولانى دادن به بشر، برای خداوند محال نیست؛ همان­گونه که او حضرت مهدى(عج) را قرن‌ها زنده نگه داشته تا حکومت عدل جهانى را بر پا کند، گر چه جسم تمام مردم پس از کهولت سن فرسوده می‌­شود، ولى آن حضرت به گفته بزرگان دین، همچنان در چهره انسان چهل­‌ ساله ثابت است و این جاى تعجب نیست.

در صورت همه‏ ما، موى ابرو و مژه ده‌‏ها سال ثابت است، در صورتى که موى سر و صورت همواره در حال تغییر و تحول است، با آنکه آب و غذا و هوا و محل هر دو مو، یکى است. آرى! خداوند می‌‏تواند انسانى را ثابت و دیگران را متغیر قرار دهد.

4. گاهی پرسیده می‌شود که چگونه عمر بیش از هزار سال حضرت مهدى(عج) را باور کنیم؟

پاسخ آن است که در آیه‏ 259 سوره‏ بقره مى‏‌خوانیم: شخصى ـ که به گفته‏ روایات و تفاسیر، عُزیر نام داشت ـ از کنار یک آبادى عبور می­‌کرد که دیوارهاى آن بر روى سقف‏هایش فرو ریخته بود و مشخص بود که مدتی طولانى از مرگ ساکنین آن­جا و زمان تخریبش می‌‌گذرد، با خود گفت: «خداوند چگونه ساکنین اینجا را پس از مرگشان زنده مى‌‏کند؟».

خداوند در همان لحظه جان او را گرفت و پس از صد سال زنده کرد و به او گفت: «چقدر درنگ کردى؟»، گفت: «یک روز یا بخشى از یک روز!»، خداوند فرمود: «نه؛ بلکه صد سال است که در اینجا مانده‏اى، به غذا و نوشیدنى خود که همراه داشتى، نگاه کن که با گذشت سال­ها تغییر نکرده است، به الاغ خود نگاه کن که هیچ اثرى از آن باقى نمانده است، ما زنده شدن تو را نشانه و حجتى براى مردم قرار مى‏‌دهیم، اکنون به استخوان‏هاى الاغ مرده خود بنگر و ببین که چگونه آن­ها را به هم پیوند مى‏‌دهیم و بر آن­‌ها گوشت مى‏‌پوشانیم و زندگى دوباره به آن مى‌­بخشیم‏».

بنابراین آیه، غذا و نوشیدنى به مدت صد سال تغییر نکرد، در حالى ­که به طور طبیعى می­‌بایست پس از چند روز فاسد مى‏شد، صد سال برابر 5200 هفته است و خداوند غذایى که فقط یک هفته سالم می­‌ماند را 5200 برابر عمر طبیعى‏‌اش سالم نگاه داشت، اکنون به سراغ عمر امام زمان(عج) مى‌‏رویم که هنوز حتى به حد 20 برابر عمر طبیعى نرسیده است، بنابراین نه دلیل عقلى بر محدود کردن عمر انسان داریم و نه عمر طولانى، چیز محالى است.

از طرفى تعجب ما از طولانى بودن عمر به خاطر مقایسه آن با خودمان و قدرت محدود خودمان است، در حالی ­که نمونه‏‌هاى دیگرى از طول عمر نیز در تاریخ و طبیعت وجود دارد؛ از جمله: مدت رسالت حضرت نوح(ع) 950 سال، اصحاب کهف و خواب چند صدساله آن­ها، عمر چندین هزارساله نوعى ماهى و برخى از درختان و... . آرى! خداوندى که به استخوان، قدرت شنیدن و به پیه چشم، قدرت دیدن مى‌‏دهد، مى‏‌تواند عمر انسان را نیز طولانى کند.

متأسفانه برخی در پذیرفتن مسائل منطقی دین، دیرباور هستند، اگر یک روزنامه‏ خارجى گفته باشد که یک ماهى در اقیانوس اطلس پیدا شده است که سه میلیون سال عمر دارد، فوراً باور می‌کنند، اما اگر 150 حدیث داشته باشیم که امام زمان(عج) زنده است و هزار و سیصد سال عمر دارد، مى‏‌گوید: از نظر علمى نمى‌‏شود!

 






تاریخ : دوشنبه 94/1/10 | 5:5 عصر | نویسنده : علی فاضلی | نظرات ()

 

ظهور امام عصر(عج)چون "شهاب ثاقب" رخ می دهد

امام عصر (عج) همچون سنگ آسمانیِ شکافنده در شب تاریک ظاهر می‌شوند/یأس از ظهور یک لحظه هم پذیرفته نیست

حضرت بقیّه‌الله، ارواحنا فداه، به خورشید تشبیه شده‌اند، پس باید همه خصوصیاتی که در طلوع و غروب خورشید هست، به ایشان نسبت بدهیم.

به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛«ثاقب» در زبان عربی، به معنای سوراخ کننده و شکافنده می‌باشد. «شهاب ثاقب» به سنگ آسمانی‌ای گفته می‌شود که به‌طور ناگهانی تاریکی شب را می‌شکافد. صفت بارز و شاخص آن همین است که در تاریکی مطلق ـ که هیچ روشنایی در آن نیست ـ به صورت ناگهانی نورافشانی می‌کند. پس ظهور امام عصر(عج) هم که به شهاب ثاقب تشبیه شده‌اند، به همین صورت خواهد بود. ایشان در تاریکی محض، ظهور می‌کنند و به صورت دفعی و ناگهانی آشکار می‌شوند.

••• ظهور به‌طور ناگهانی محقّق می‌شود

مطابق آنچه از ائمّه اطهار(ع) نقل شده است، ظهور امام زمان(عج) به صورت دفعی و بدون زمینه قبلی واقع خواهد شد. حضرت ولیّ‌عصر(عج) در توقیع مبارک به جناب شیخ مفید فرموده‌اند: «فإنَّ اَمرَنا یَبْعَثُه فَجْأَةً؛10 (خداوند) کار ما را به‌طور ناگهانی برمی‌انگیزد.» در حدیث دیگری امام علیّ‌بن موسی‌الرضا(ع) نقل فرموده‌اند که وقتی از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند که قیام کننده از فرزندان شما چه وقت ظهور می‌کند، حضرت در پاسخ فرمودند:

«مَثَلُه مَثَلُ الساعَةِ التی لا یُجَلّیها لِوَقْتِها إلّا هو... لا یأتیکُم إلّا بَغْتَةً؛1

ظهور همچون قیامت است که آن را در زمان خاصّ خودش فقط خداوند ظاهر می‌سازد... جز این نیست که به‌طور ناگهانی برایتان رخ می‌دهد.»

تعبیر «فَجْأَه» و «بَغْتَه» این دو حدیث شریف بر یک معنای صریح دلالت می‌کنند و آن این است که ظهور حضرت هنگامی واقع می‌شود که به حساب ظاهری و روی قرینه‌ها مشهود، انتظار وقوع آن نمی‌رود و انسان‌ها عموماً آمادگی و انتظارش را ندارند. دفعی و ناگهانی بودن، نقطه مقابل تدریجی بودن است. چیزی که تدریجاً واقع می‌شود، ابتدا زمینه‌ها و مقدّماتش فراهم می‌گردد، بعد آرام آرام شرایط برای رسیدن به آن آماده‌تر می‌شود و افراد کم کم آمادگی وقوع آن را پیدا می‌کنند؛ ولی ظهور امام زمان(عج) این‌گونه نیست. ایشان بدون مقدّمه و زمینه قبلی خروج می‌فرمایند و جز افراد بسیار بسیار اندک که انتظار ظهور ایشان را دارند، وضعیت اکثر مردم و شرایط عمومی به گونه‌ای نیست که بتوان نزدیکی وقوع آن را از قبل پیش‌بینی کرد. این، معنای ناگهانی و دفعی بودن فرج امام عصر(عج) است. حال که چنین است، اگر عموم مردم و اوضاع و احوال عادی بشر در غفلت و یأس از فرج الهی باشند، آیا مؤمن واقعی انتظار فرجش را از دست می‌دهد؟ آیا در هیچ شرایطی مُجاز هستیم که از ظهور مولای غایب از دیدگانمان ناامید باشیم؟ این مطلب تأکید دیگری است بر همان قاعده کلّی «کن لما لا ترجو أرجی منک لما ترجو» که در ناامیدی بسی امید است. نکته دیگری که از ناگهانی بودن ظهور حضرت مهدی(عج) فهمیده می‌شود این است که: ما نمی‌توانیم به چیزی به نام «ظهور صغری» قائل شویم؛ آن چنان‌که اخیراً در بعضی از نوشته‌ها به چشم می‌خورد. می‌گویند: «لازمه تشبیه وجود مقدّس حضرت بقیّه‌الله (ارواحنا فداه) به خورشید که در روایات متعّددی آمده، این است که: چنان‌که، خورشید بعد از غروب تا یکی دو ساعت نورش باقی می‌ماند و یک‌دفعه جهان را تاریک نمی‌کند و نمی‌گذارد فسادهایی که ناشی از یک مرتبه تاریک شدن است، ایجاد شود، در موقع طلوع هم یک‌دفعه روشن نمی‌شود؛ بلکه با یکی دو ساعت طول کشیدن، کم کم نورش ظاهر می‌شود و نمی‌گذارد ضررهایی که ناشی از روشن شدن ناگهانی است، به وجود آید. همچنین حضرت بقیّه‌الله (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) هم وقتی می‌خواهد از میان مردم، غایب شود باید غیبت صغری داشته باشد، که داشته و باید ظهور صغری نیز داشته باشد که مدّعای ماست.2

حضرت بقیّه‌الله، ارواحنا فداه، به خورشید تشبیه شده‌اند، پس باید همه خصوصیاتی که در طلوع و غروب خورشید هست، به ایشان نسبت بدهیم. این سخن هیچ دلیل و منطقی ندارد؛ زیرا در هر تشبیهی، گوینده یکی دو وجه شباهت را قصد می‌کند و هیچ‌گاه همه خصوصیات مشبَّهٌ‌به به مشبَّه سرایت داده نمی‌شود. اگر به وجه یا وجوه شباهت، تصریح شده باشد که روشن می‌شود، و اگر جهت تشبیه مشخّص نشده باشد، معمولاً صفات بارز و شاخص مشبّهٌ‌به را به عنوان وجه شباهت تلقّی می‌کنند؛ مثلاً اگر انسان شجاع را در زبان فارسی یا عربی به شیر تشبیه می‌کنند، هرگز تمام صفات شیرـ اعمّ از حیوانیّت، درنده بودن و...ـ مورد نظر تشبیه کننده نیست؛ بلکه وجه شباهت همان ویژگی شجاعت است که صفت بارز و شاخص در شیر درنده است. اگر کسی بخواهد ویژگی دیگری از مشبّه‌به را ـ که به آن تصریح نشده است ـ به مشبّه سرایت دهد، باید قرینه و دلیل روشن اقامه کند. حال در تشبیه امام(ع) به خورشید و امام غایب به خورشید پشت ابر، آن وجوهی از شباهت که در روایت‌ها به آن تصریح شده است، محلّ بحث و گفت‌وگو نیست، ولی به جز آنچه تصریح شده صرفاً می‌توانیم صفت بارز خورشید راـ که همان منبع نور و گرمی و حیات است ـ به وجود مقدّس امام(ع) نسبت بدهیم و حق نداریم بدون ارائه دلیل و قرینه قطعی، خصوصیات دیگر خورشید را با ذوق و سلیقه شخصی برای آن حضرت اثبات کنیم.

امام باقر(ع) فرمودند:

«یَظْهَرُ کالشِّهابِ الثّاقِبِ فی اللَّیْله الظَّلْماء؛3

امام عصر (عج) همچون سنگ آسمانیِ شکافنده در شب تاریک ظاهر می‌شوند.»

«ثاقب» در زبان عربی، به معنای سوراخ کننده و شکافنده می‌باشد. «شهاب ثاقب» به سنگ آسمانی‌ای گفته می‌شود که به‌طور ناگهانی تاریکی شب را می‌شکافد. صفت بارز و شاخص آن همین است که در تاریکی مطلق ـ که هیچ روشنایی در آن نیست ـ به صورت ناگهانی نورافشانی می‌کند. پس ظهور امام عصر(عج) هم که به شهاب ثاقب تشبیه شده‌اند، به همین صورت خواهد بود. ایشان در تاریکی محض، ظهور می‌کنند و به صورت دفعی و ناگهانی آشکار می‌شوند. این تشبیه، به روشنی نظریّه‌هایی از قبیل «ظهور صغری» را رد می‌کند. اگر کسی به قصد ایجاد سوز انتظار فرج بخواهد خدمتی در حقّ دیگران انجام دهد، به جای طرح نظریّه‌های بی‌دلیل، بهتر است آنچه را خود اهل بیت(ع) به این منظور فرموده‌اند، به خوبی بیان و تشریح کند و لازم نیست سخنی بگوید که با مبانی صحیحِ دینی در تعارض باشد. علاوه بر همه اینها، چون وقت ظهور حضرت مهدی(عج) قابل بداء است، به فرض هم که چیزی تحت عنوان «ظهور صغری» تحقّق پیدا کند، هیچ ضرورتی بر اینکه پس از آن، ظهور کامل انجام شود، وجود ندارد. این موضوع را همان نویسنده‌ای که نظریّه «ظهور صغری» را مطرح کرده است، در انتهای سخنانش پذیرفته است:

«شاید این تجلیّات و این علائم و این نور که از افق سرزده (خدای ناکرده) باز منتهی به تاریکی مطلق شود. زیرا اینها تمام تحت اراده الهی است و می‌دانیم که خدا دستش باز است و هرچه بخواهد می‌کند و کسی نمی‌تواند ایرادی داشته باشد یا از او سؤالی بکند.»4

حال که چنین است، طرح این نظریّه بدون دلیل چه فایده و اثر مثبتی می‌تواند داشته باشد؟ تجلّیات نور مقدّس امام عصر(عج) در طول غیبت کبرای ایشان وجود داشته، گاهی کمتر و گاهی زیادتر بوده است. کثرت اینها را نمی‌توان به عنوان نشانه و مقدّمه‌ای قطعی برای ظهور حضرت دانست. در عین حال، ما اطّلاع دقیقی از وضعیت شیعیان گذشته در ارتباط با امام زمان(عج) نداریم و لذا نمی‌توانیم بگوییم که در مجموع، تجلّیات حضرت در زمان ما بر شیعیان بیشتر شده است؛ بلکه بعضی از قرینه‌ها نشان می‌دهد که در بعضی از زمان‌های پیشین ارتباط مؤمنان با حضرت ولیّ‌عصر(عج) بسیار قوی‌تر بوده است. در این خصوص، ماجرایی آموزنده را از طریق معتبر نقل می‌کنیم که از چند جهت می‌تواند برای منتظران فرج حضرت مفید باشد.

 

••• علائم حتمی ظهور چه می‌شود؟

در بحث از ناگهانی بودن ظهور، ممکن است این اشکال به نظر برسد که با وجود علائم حتمی برای ظهور، چگونه می‌توانیم به دفعی بودن آن قائل شویم؟ اگر آن علامت‌ها قطعاً واقع می‌شوند، پس ظهور نمی‌تواند ناگهانی باشد؛ بلکه ابتدا باید نشانه‌های آن ظاهر شود و تا وقتی آن نشانه‌ها واقع نشده‌اند، امید به ظهور نمی‌توان داشت. اگر هم نشانه‌های حتمی آشکار شوند، خود مقدّمه‌ای برای ظهور خواهند بود و دیگر نمی‌توان ظهور را یک امر ناگهانی دانست. این اشکال را نویسنده بزرگوار کتاب ارزشمند «مکیال المکارم» مطرح فرموده‌اند و در پاسخ به آن دو جواب داده‌اند.5 ما با الهام از فرمایش‌های ایشان و با استفاده از بحث بداءپذیری علائم ظهور به پاسخ از اشکال می‌پردازیم. در این مورد دو احتمال می‌توان داد: احتمال اوّل: چه بسا در وقوع این علائم، بداء صورت پذیرد و محتوم نامیدن آنها، منافاتی با ظهور بداء در مورد آنها نداشته باشد.

احتمال دوم: بدون قائل شدن به بداء، در مورد آن علائم نیز می‌توانیم ناگهانی بودن ظهور حضرت را بپذیریم. راه‌حلّ مسئله این است که ظهور حضرت را همراه با وقوع علائم آن، دفعی و ناگهانی بدانیم؛ این احتمال را حتّی اگر قائل به بداء در مورد علائم ظهور بشویم، نمی‌توانیم مردود بداینم؛ زیرا وقتی چیزی بداءپذیر باشد، نمی‌توان گفت که لزوماً واقع نمی‌شود. امکان بداء غیر از وقوع بداء است. ما در بحث از علائم ظهور، امکان بداء را در مورد آن اثبات می‌کنیم نه ضرورت وقوع آن را. بنابراین چه بسا در برخی از علائم ـ چه حتمی و چه غیرحتمی ـ بداء صورت نگیرد؛ ولی در عین حال، ظهور حضرت دفعی و ناگهانی باشد. رمز مطلب این است که نشانه‌های ظهور را بسیار نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. در این‌صورت هم می‌توانیم قائل به وقوع بعضی از علائم ظهور بشویم و هم اصل ظهور را تدریجی ندانیم. ممکن است گفته شود که: در روایت‌ها برای بعضی علائم ظهور مدّت زمانی معیّن شده است که با وجود آن زمان، نمی‌توانیم وقوعش را نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. مثلاً در مورد خروج سفیانی، مدّتی که در بعضی روایت‌ها معیّن شده است، پانزده ماه می‌باشد و این زمان با نزدیکی و مقارنت آن با اصل ظهور سازگاری ندارد.

به این سؤال می‌توان چنین پاسخ داد: بنا بر احتمالی که از مرحوم علّامه مجلسی در نقل شده است، چه بسا در اصل خروج سفیانی بداء نشود، ولی در مدّت زمان خروجش، بداء صورت بگیرد و اینکه در حدیث فرموده‌اند: در امر محتوم هم امکان بداء وجود دارد، می‌تواند اشاره به بداء در خصوصیات نشانه‌ای، مانند خروج سفیانی باشد. به هر حال اگر وقوع علامتی از علائم بسیار نزدیک به اصل ظهور باشد، به ناگهانی بودن آن لطمه وارد نمی‌سازد. مثلاً درباره کشته شدن «نفس زکیّه» که جزو علائم حتمی ظهور دانسته شده،6 از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:

«لَیس بینَ قیامِ قائم آل محمّدٍ(ص) و بینَ قَتْلِ النّفْسِ الزَّکیَّةِ اِلّا خَمْسَةَ عَشَرَ لَیْلَةً؛7

فاصله میان قیام قائم آل‌محمّد(ص) و کشته شدن نفس زکیّه فقط پانزده شب است.»

این مقدار فاصله زمانی با ظهور حضرت، لطمه‌ای به ناگهانی بودن آن نمی‌زند. اگر واقعاً چنین شود، عرفاً این دو حادثه را مقارن یکدیگر می‌شمارند. علاوه بر اینکه چه بسا درباره این پانزده شب هم بداء صورت بگیرد، بدون آنکه در اصل کشته شدن نفس زکیّه بداء شود. همچنین است در مورد «ندا» یا «صیحه» که آن هم از علائم حتمی به شمار آمده،8 ولی ممکن است در زمان وقوعش بداء شود. مثلاً اینکه فرموده‌اند ندا در شب بیست و سوم ماه رمضان است و قیام حضرت در روز عاشورا، که فاصله این دو با یکدیگر بیش از سه ماه می‌باشد، چه بسا در اصل، ندا و صیحه آسمانی بدائی صورت نگیرد؛ ولی در فاصله آن با ظهور بداء حاصل شود. پس می‌توان گفت: همه اینها امکان‌پذیر است و وقوع همه علائم یا بعضی از آنها با ناگهانی بودن ظهور قابل جمع می‌باشد. آنچه در این بحث باید به عنوان یک اصل مسلّم و قطعی تلقّی گردد، همین است که انتظار فرج امام زمان(عج) در هر سال و هر ماه و هر هفته و هر روز و بلکه هر ساعت و هر لحظه در دل و ذهن مؤمن زنده بماند؛ این اصلی است که به هیچ وجه نباید مخدوش گردد.

••• یأس از ظهور یک لحظه هم پذیرفته نیست

نتیجه بسیار مهمّی که از اعتقاد به بداءپذیر بودن وقت ظهور و ناگهانی بودن آن به دست می‌آید این است که: امر فرج امام زمان(عج) متوقّف بر حصول زمینه و مقدّمه‌ای که با دفعی بودن آن منافات داشته باشد، نیست. بنابراین ناامیدی از امر فرج در هیچ مدّت زمانی، هر چند کوتاه روا نیست؛ بلکه حال انتظار فرج همیشه و در هر لحظه باید در مؤمن وجود داشته باشد. این معنا با تعابیر مختلف در احادیث ذکر شده است. امام هادی(ع) چنین فرموده‌اند:

«اِذا رُفِعَ عَلَمُکُم مِن بَینِ اَظْهُرِکم، فَتَوقَّعُوا الفَرَجَ مِنْ تَحتِ اَقدامِکم؛9

هرگاه نشانه شما از میان شما برداشته شود، از زیر پاهایتان منتظر فرج باشید.»

«عَلَم» به معنای نشانه و پرچم است. و به امام(ع) عَلَم اطلاق می‌شود چون ایشان نشانه ایمان، توحید، تقوا و... هستند (اَعْلامُ التُّقی)10 و مسیر هدایت به وسیله ایشان ـ و تنها به وسیله ایشان ـ شناخته می‌شود. برداشته شدن این عَلَم از میان مردم، می‌تواند به معنای پنهان شدن ایشان از دیدگان مردم باشد؛ البتّه با غیبت امام(ع) همه جنبه‌های نشانه بودن ایشان رفع نمی‌شود و تنها بخشی از آن برداشته می‌شود. انتظار فرج از زیر پاـ مطابق توضیح مرحوم علّامه مجلسی ـ ممکن است کنایه از ظهور ناگهانی باشد. چون وقتی می‌گویند از زیر پاها، یعنی همانجا که ایستاده‌ای منتظر فرج باش نه اینکه از آنجا بگذری تا فرج فرا برسد، همانجا که هستی بدون آنکه قدم برداری آماده ظهور باش. پس این حدیث شریف دلالت بر وجوب انتظار فرج در هر زمان و هر مکان می‌کند. حدیث دیگر از حضرت باقرالعلوم(ع) است که می‌فرمایند: «اِذا اشْتَدَّت الحاجَةُ و الفاقَةُ و اَنکَرَ الناسُ بعضُهم بعضاً فَعِندَ ذلکَ تَوقَّعُوا هذا الاَمرَ صَباحاً و مَساءً؛ وقتی که فقر و نیازمندی شدّت یابد و مردم یکدیگر را انکار کنند، در آن زمان صبح و شام منتظر ظهور باشید.»

انتظار شب و روز به این معناست که اگر در یک شب حضرت ظهور نفرمودند، فردای آن شب ـ در روزـ باید منتظر بود، و اگر در روز ظهور نکردند، همان شب احتمال فرج وجود دارد. این‌طور نیست که اگر شبی ظهور واقع نشد، دیگر تا شب بعد بتوان از آن ناامید بود و نیز اگر در روزی ظهور واقع نشد، نمی‌توان گفت که همان شب ـ یعنی قبل از آنکه روز بعد بیاید ـ احتمال فرج وجود ندارد. راوی می‌گوید: فقر و نیازمندی را فهمیدیم که چیست. اینکه مردم یکدیگر را انکار کنند، یعنی چه؟ حضرت فرمودند:

«یَأتِی الرجُلُ أخاه فی حاجةٍ فَیَلقاهُ بِغَیرِ الوَجْهِ الذی کانَ یَلْقاه فیه و یُکَلِّمُهُ بِغَیرِ الکَلامِ الذی کانَ یُکَلِّمُهُ؛11

کسی برای رفع نیازی به برادر دینی‌اش مراجعه می‌کند ولی او آن‌طور که قبلاً با او برخورد می‌کرد (وقتی حاجتی نداشت) با او برخورد نمی‌کند و آن‌طور که قبلاً با او حرف می‌زد، حرف نمی‌زند.»

منظور این است که روابط بین مؤمنان طوری سرد می‌شود که وقتی یکی از آنها احتیاجی به دیگری پیدا می‌کند، او برخورد خوبی از خود نشان نمی‌دهد و آن‌طور که قبلاً او را تحویل می‌گرفت، تحویل نمی‌گیرد. این نشان می‌دهد که مسائل مادّی ارزش بیشتری از رابطه دینی و ایمانی پیدا می‌کند. در چنین شرایطی باید صبح و شام منتظر فرج بود. تعبیر صبح و شام هم نظیر تعبیر شب و روز، همیشگی بودن انتظار فرج را می‌رساند. خلاصه اینکه یأس از فرج الهی و ظهور امام زمان(عج) از بزرگترین گناهان کبیره است که نه به صورت دائمی و کلّی و نه به شکل موقّت و جزیی، حتّی برای یک ساعت و لحظه هم از مؤمن پذیرفته نیست. علاوه بر این ادلّه، احادیثی که تعیین کردنِ وقت برای ظهور را حرام دانسته‌اند نیز بر این مقصود دلالت می‌کنند؛ زیرا به تعبیر مرحوم صاحب مکیال:12 اگر کسی ظهور حضرت را در مدّت زمان معیّنی نفی کند، مثلاً بگوید تا چند سال آینده یا چند ماه بعد، ظهور واقع نمی‌شود، در حقیقت به همین مقدار برای آن تعیین وقت کرده است و مقتضای ناامیدی از ظهور حضرت در یک زمان خاص، همین است.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

1. کمال‌الدین باب 35، ح 6.

2. آیا ظهور نزدیک است، ص 135 و 136.

3. بحارالأنوار، ج 24، ص 78.

4. آیا ظهور نزدیک است، ص 142.

5. مکیال المکارم، ج 2، ص 160 و 161.

6. اثبات الهداه، ج 7، ص 422، ح 99، از امام صادق (ع): و النداء من المحتوم... و قتل النفس الزکیه من المحتوم.

7. کمال الدین باب 57، ح 2.

8. کمال الدین باب 57، ح 2.

9. اصول کافی، کتاب الحجه، بابٌ فی الغیبه، ح 24.

10. زیارت جامعه کبیره (بحارالأنوار، ج 102، ص 128).

11. بحارالأنوار، ج 52، ص 185، ح 9.

12. مکیال المکارم، ج 2، ص 158.

 






تاریخ : شنبه 93/12/16 | 5:55 عصر | نویسنده : علی فاضلی | نظرات ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ریحان باکس
  • 

    مقتدر مظلوم :: نوای وبلاگ

    کد مداحی آنلاین برای وبگاه
    
    نجوم | آپلود
    کبوتران زمینی | گالری عکس
    بازی آنلاین | قیمت طلا
    کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت